خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: در تاریخ معاصر ایران علما و روحانیون بسیاری بودند که نسبت به اجتماع و مسائل انسانها حساسیت بسیاری داشتند. اینان جامعه را به خوبی شناخته و حال مردم را درک میکردند و درباره رویدادهای زمانه خود ساکت نبودند. موضعگیریهای سیاسی آنان نیز همواره در زمینه بهبود زندگی عامه مردم و مسائل اجتماع بود. به همین دلیل نیز ارتقای دانش و فرهنگ عمومی را وظیفه اصلی خود میدانستند. بنابراین با وجودیکه میتوانستند به مقامات بالای شرعی برسند و مرجعیت خود را تثبیت کنند، به منبر رفتن و آگاهی بخشیدن به مردم و همچنین اقدامات عملی برای بهبود وضعیت معیشت مردم پرداختند.
یکی از این علمای برجسته مرحوم آیتالله حاج شیخ محمدباقر زندکرمانی است. درباره او پیشتر نیز گزارشی در ضرورت مصرف کالاهای تولید داخل منتشر شده بود که از این نشانی قابل مطالعه است. در این گزارش به ماجرای منبری شدن او پرداخته میشود. پیش از آن با زندگی و طریق سیر و سلوکش آشنا شوید.
او به سال ۱۳۱۲ قمری (۱۲۷۳ شمسی) در کرمان به دنیا آمد. نسب او به صادق خان زند (برادر کریمخان زند) میرسد. پدرش در شیوع و گسترش اپیدمی وبا به سال ۱۳۲۰ قمری درگذشت.
شروع تحصیلات ابتدایی آیت الله زند کرمانی مقارن با پیروزی انقلاب مشروطیت بود. وی پس از پایان دوره مکتبخانه، تحصیلات علوم روز و علوم شرعی را در کرمان آغاز کرد و پس از فراغت از آن به مدرسه انگلیسیها پیوست تا زبان انگلیسی را بیاموزد و دانش خود در علوم جدید – از جمله فیزیک و شیمی – را قویتر کند. همچنین در همین دوران تحقیقات پیرامون ادیان مختلف را آغاز کرد و بویژه با ارباب کیخسرو شاهرخ (بانی کتابخانه مجلس و نماینده زرتشتیان در یازده دوره مجلس شورای ملی) مباحثاتی داشت.
پس از آن برای تکمیل دروس شرعی به حوزه علمیه اصفهان رفت و در درس فقه آیت الله محمدحسین فشارکی و درس اصول آیات محمدصادق آل صدر و سید علی نجف آبادی حاضر شد. همچنین در این حوزه در حلقه شاگردان آیتالله حاج میر محمد صادق مدرس خاتون آبادی (پدربزرگ مادری آیتالله شهید بهشتی) نیز قرار گرفت. آیت الله فشارکی که به این شاگرد و طلبه خود علاقه ویژه داشت و دانشش را میستود، اجازه اجتهاد او را امضا کرد.
مدتی را نیز به نجف اشرف مهاجرت، ولی طولی نکشید که به سفارش آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی (که از او نیز اجازه اجتهاد گرفته بود) به شهر قم هجرت کرد و در کنار امام خمینی (ره) هفت سال در محضر آیت الله شیخ عبدالکریم حائری به تحصیل پرداخت و از اصحاب خاص او شد. محضر آیتالله مؤسس آنقدر برای آیتالله زند کرمانی جذاب و مفید بود که بعدها در تحسین آن دوره گفت که اگر آیتالله حائری نبود من یک کافر استدلالی میشدم.
آیتالله زند کرمانی پس از کسب درجات عالیه علم به مسافرتهای به مشهد مقدس نیز اقدام کرد، اما در نهایت در اصفهان ساکن شد و مسجد جامع اصفهان را که در دوران اختناق رضاشاهی بسته شده بود و صرفاً سیاحان و گردشگران از آن بازدید میکردند، احیا کرد و به ادای فریضه نماز جماعت در این مسجد مشغول شد.
او همچنین مدرسه ذوالفقار در بازار اصفهان را مرمت و احیا کرد و در آنجا به تدریس پرداخت و در مدرسه مشهور صدر نیز کرسی تدریس فقه و تفسیر قرآن را برپا کرد. آیتالله زند کرمانی اهتمام ویژهای نیز نسبت به برگزاری نماز عید سعید فطر داشت. هر ساله در روز عید فطر از مسجد جامع اصفهان به سمت تخت فولاد حرکت کرده و با خواندن تکبیرات و تهلیلات مردم را به این شعائر اسلامی ترغیب میکرد و خود خطبهها را میخواند.
روایت کردهاند که منبرهای آیتالله زند کرمانی همیشه پرطرفدار بوده است. یک دلیل گرمی منبرهایش احاطه او به دانشهای روز دنیا بود. در تاریخ ثبت است که به دعوت دکتر حسابی در کنگرهای درباره اتم شناسی حضور پیدا کرد. ایدهاش این بود که مسلمان باید دین و دانش را کنار هم داشته باشد و تنها راه رستگاری در این است. به همین دلیل نیز انجمنی را به نام دین و دانش پایهریزی کرده بود. حتی نقل است برای اینکه میکروب را به مردم بشناساند، میکروسکوپی را فراهم کرد.
ویژگی دوم او تسلط کاملش به زبان انگلیسی بود و به همین دلیل از مسائل روز دنیا آگاهی داشت. یک بار نیز در جلسهای در دانشگاه تهران سخنرانی مهمی را به مناسبت ملی شدن صنعت نفت به زبان انگلیسی ایراد کرد. اهتمام ویژه او به مسائل اجتماعی و همچنین امر به معروف و نهی از منکر بود و مواعظ خود به مردم را با مسائل اجتماعی در میآمیخت و آنان را نسبت به مسائل روز آگاه میکرد. همچنین قدمهایی عملی نیز برای بهبود شرایط مردم برداشت. از جمله این اقدامات او میتوان به تأسیس و راه اندازی بیمارستان عسکریه در اصفهان اشاره کرد.
در باب علت درگذشت آیتالله کرمانی نیز نوشتهاند که در اواخر عمر مبتلا به دیابت شده بود و در آخرین روزهای زندگی خود برای معالجه به کشور آلمان و شهر هامبورگ رفت، اما درمان سودی نبخشید و ایشان در ماه جمادی الثانی سال ۱۳۸۹ قمری برابر با نوزدهم شهریور ۱۳۴۸ شمسی در ۷۸ سالگی چشم از جهان فرو بست.
پیکر او را از آلمان به اصفهان منتقل و پس از تشییع جنازهای باشکوه در «تخت فولاد» محلی که اکنون به نام خود او به تکیه زند کرمانی مشهور شده، به خاک سپردند. وصیت کرده بود که هیچ بارگاه و قبهای برای مقبرهاش نسازند، بنابراین مزار ایشان تنها بر سکویی وسط تکیه قرار دارد. موقعیت جغرافیایی فعلی تکیه زند کرمانی در مجموعه تخت فولاد از جنوب به تکیه زرگرها و از شمال به مجموعه «باغ طوبی» یا تکیه صیرفیان میرسد.
منابعی درباره زندگی آیتالله زند کرمانی
درباره زندگی، آثار و اندیشههای این عالم وارسته کتابی با عنوان «فطرت بیدار زمان: شرح حال و اندیشههای مرحوم حضرت آیهالله شیخ محمدباقر زند کرمانی» به قلم محمدزاهد نجفی توسط انتشارات عطر عترت منتشر شده است. در این کتاب روایتهای جذاب و حیرت انگیزی از زندگی این عالم فقیه و مجتهد جامع الشرایط درج شده و اهتمام او را بویژه در زمینه عدم وابستگی و ضرورت توجه به تولید ملی میرساند.
همچنین کتاب «یادمان حضرت آیه الله حاج شیخ محمدباقر زند کرمانی» نیز به کوشش رضا طلایی منتشر شده، اما ناشر و تاریخ چاپ آن معلوم نیست.
در برخی از کتابهای دیگر از جمله «تخت فولاد اصفهان» نوشته سید احمد عقیلی (انتشارات کانون پژوهش)، «نام آوران علم و اجتهاد کرمان از قاجاریه تا پهلوی» نوشته مجید نیک پور (انتشارات سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران)، «سیری در تاریخ تخت فولاد» نوشته سید مصلح الدین مهدوی (انتشارات انجمن کتابخانههای عمومی اصفهان و… نیز میتوان روایتهایی از زندگی و اندیشههای آیتالله زند کرمانی را مطالعه کرد.
ماجرای منبری شدن آیتالله زندکرمانی
مرحوم آیتالله زندکرمانی در جایی بخشی از خاطرات و زندگی خود را به این شرح روایت کرده بود: بنده دیپلم سال دوم دارالفنون بودم. وقتی رفتم داخل خانهمان فکر کردم که اگر به بنده بگویند مسئول وزارتخانه شوم چه کنم. با خود فکر کردم که باید به دنبال تحصیل علوم دینی بروم. از خانه بیرون آمدم و به قم خدمت شیخ عبدالکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم رفتم. سلام عرض کردم و به ایشان گفتم بنده دیپلم دارالفنون هستم و میخواهم علوم دینی را ادامه دهم.
فرمودند: شما را برای وزارت دعوت میکنند. گفتم: خودم نمیخواهم. مرحوم شیخ از من بسیار تجلیل کردند و در همان جلسه دو نفر از علما را به من معرفی کردند و فرمودند تحت نظر این آقایان مشغول به تحصیل شو و به آنها سفارش کردند و بنده مشغول شدم.
چهار سال تحصیل کردم در حوزه و بعد از سال چهارم خدمت شیخ رفتم و گفتم بنده تحصیل کردهام، از من امتحان بگیرید. شیخ سوالاتی کردند و بنده جواب دادم و ایشان حکم اجتهاد بنده را نوشتند و امضا کردند. بعد به اصفهان رفتم خدمت مرحوم سید علی نجف آبادی و معرفی نامه را نشان دادم و گفتم که از اصفهان خوشم میآید و اکنون چکار کنم. فرمودند اگر میخواهی دنیا و آخرتت را اصلاح کنی و دین خود را به امام زمان (عج) ادا کنی منبر برو و برای مردم مسائل دینی را بیان کن.
سید علی فرمودند اگر ما بتوانیم منبر را از تسلط انسانهای بیسواد بهدر آوریم و به مردم علمی یاد بدهیم نزد خدا اجر داریم. از آن به بعد بنده شروع به منبر رفتن کردم.
نظر شما